فهرست مطالب

غدد درون ریز و متابولیسم ایران - سال دهم شماره 3 (پیاپی 39، شهریور 1387)

مجله غدد درون ریز و متابولیسم ایران
سال دهم شماره 3 (پیاپی 39، شهریور 1387)

  • تاریخ انتشار: 1387/06/18
  • تعداد عناوین: 12
|
  • ز فریدون عزیزی، حسین دلشاد، لادن مهران، پروین میرمیران، ربابه شیخ الاسلام، محسن نقوی، آرش اردوخانی، مهدی هدایتی، مژگان پادیاب صفحه 191
    مقدمه
    2 سال پس از اجباری شدن افزودن ید به نمک مصرفی خانوارها با ppm40، در سال 1373 غلظت ید ادرار بالاتر از محدوده ی طبیعی و گواتر همچنان در ایران در حد آندمیک بود. در این پایش، شیوع گواتر و غلظت ید ادرار 7 سال پس از یددار شدن نمک خانوارهای ایرانی و مصرف مداوم نمک یددار بررسی و با یافته های سال 1373 مقایسه شد.
    مواد و روش ها
    کودکان دبستانی 10-7 ساله ی تمام استان ها به صورت تصادفی و به روش نمونه گیری خوشه ایاز آذر ماه 1379 تا خرداد 1380 بررسی شدند. اطلاعات به دست آمده شامل میزان گواتر، غلظت ید ادرار و ید موجود در نمک خانوارها با یافته های سال 1375 مقایسه شدند. این مقایسه شامل ید موجود در نمک خط تولید نیز بود. حجم تیروئید اندازه گیری شده دانش آموزان به روش اولتراسونوگرافی نیز در مطالعه ی کشوری سال 1375 و سال 1380 مقایسه شد.
    یافته ها
    در مطالعه ی سال 1380، 33600 نفر و در سال 1375، 36178 نفر بررسی شدند. میزان کلی گواتر به ترتیب 9/13 و 8/53 درصد، گواتر درجه ی یک: 11 درصد و 8/44 درصد و گواتر درجه ی 2: 9/2 درصد و 9 درصد بود (0001/0P<). در سال 1380 میزان کلی گواتر(TGR) 8/9 درصد بود. میانه ی (محدوده) غلظت ید ادرار در سال 1380 در 3329 دانش آموز ارزیابی شده 165 (499-18) میکروگرم در لیتر و در مطالعه ی سال 1375 در 2917 فرد مورد بررسی 205 (2300-10) میکروگرم در لیتر بود (0001/0P<). در سال 1380 میانگین±انحراف معیار ید نمک های خانوار 1/10±7/32 و در سال 1375 معادل ppm 2/10±33 بود (68/0P=). ید نمک های کارخانه در این دو مطالعه به ترتیب 4/13±2/33 و ppm 2/13±8/33 بود (57/0=P). در مطالعه ی سال 1380 و سال 1375 به ترتیب حجم تیروئید در 400 و 396 کودک 10-7 ساله با روش اولتراسونوگرافی بررسی شدکه فقط حجم تیروئید کودکان 7 ساله ی کشور در مطالعه ی سال 1380 (که احتمالا تنها گروهی بودند که سابقه ی کمبود ید نداشتند) به طور قابل توجهی کوچک تر از کودکان مورد مطالعه در سال 1375 بود.
    نتیجه گیری
    7 سال پس از یددار شدن نمک، غلظت ید ادرار به میزان مناسب رسیده و شیوع گواتر در کشور ایران به طور واضحی کاهش پیدا کرده است.
    کلیدواژگان: تیروئید، گواتر، غلظت ید ادرار، نمک یددار، اولتراسونوگرافی، ایران
  • علی عزیزی، فرهاد امیریان، مرضیه امیریان صفحه 205
    مقدمه
    در کشور ما با وجود این که از سال 1375 همه ی نمک های مصرفی مردم یددار شده هنوز کاهش شیوع گواتر در برخی مناطق به حد مورد انتظار نرسیده است. یکی از علل این امر می تواند وجود مشکلاتی در نحوه ی نگهداری و زمان افزودن نمک یددار به غذا هنگام پخت غذا باشد. در این بررسی میزان آگاهی، نگرش و عملکرد زنان متاهل جمعیت تحت پوشش عرصه آموزش پزشکی جامعه نگر کرمانشاه در مورد نحوه ی استفاده از نمک یددار در سال 1383 بررسی شده است.
    مواد و روش ها
    با استفاده از اطلاعات سرشماری سال 1378 (در جمعیت تحت پوشش عرصه ی آموزش پزشکی جامعه نگر که در طی آن برای هر خانوار پرونده تشکیل و شماره ی مخصوص به آن خانوار داده شد و اطلاعات آن در کامپیوتر مرکز موجود است) 400 خانوار به روش نمونه گیری تصادفی طبقه بندی شده انتخاب و ضمن مراجعه به خانوارها و جلب اطمینان و همکاری آن ها با مشاهده ی نوع نمک مصرفی و نحوه ی نگهداری آن پرسشنامه ای که حاوی سوال های آگاهی، نگرش و عملکرد بود، با پرسش از زن خانواده یا فرد مسئول پخت و پز خانواده تکمیل شد.
    یافته ها
    زنان مورد مطالعه 400 نفر با میانگین سنی 5/7±91/32 سال بودند که 28٪ زیر 29 سال، 8/34٪ بین 30 تا 34 سال و 3/37٪ 35 سال و بالاتر داشتند. 5/50٪ بی سواد، 3/18٪ دارای تحصیلات ابتدایی تا دیپلم و 3/31٪ دارای مدرک دانشگاهی بودند. میزان آگاهی ضعیف (3/48٪)، نگرش متوسط (9/55٪) و عملکرد متوسط (8/83٪) گزارش شد. آزمون مجذور خی برای بررسی رابطه ی عملکرد، آگاهی و نگرش با سطح تحصیلات و هم چنین رابطه ی عملکرد و آگاهی با سن معنی دار نبود ولی این آزمون برای رابطه ی نگرش با سن معنی دار گزارش شد.
    نتیجه گیری
    با توجه به سطح آگاهی زنان نسبت به نگهداری و نحوه ی مصرف نمک یدار در کرمانشاه و با توجه به برد وسیع رادیو و تلویزیون، آموزش جامعه از طریق صدا و سیما ضروری به نظر
    کلیدواژگان: نمک یددار، آگاهی، نگرش، عملکرد، کرمانشاه
  • ابراهیم اسفندیاری، عباسعلی ربیعی، احمد سبحان اردکانی، ملک رئیسی فرد، ثمانه احمدیان مقدم، مینو رمضان زاده یزدی، سیدمیثم موسوی، حامد مهدی نژاد گرجی، ساسان حقیقی، سیلوا هوسپیان صفحه 211
    مقدمه

    با توجه به تاثیر عوامل جغرافیایی، ژنتیک و نژادی در شیوع ضایعه های پاتولوژیک مختلف غده ی تیروئید، این مطالعه با هدف ارزیابی وضعیت شیوع ضایعه های پاتولوژیک غده ی تیروئید در نمونه های اتوپسی بزرگسالان شهرستان اصفهان انجام شد.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه، 202 نمونه ی تیروئید اتوپسی شده در مرکز پزشکی قانونی شهرستان اصفهان از اجسادی که شواهد بالینی دال بر بیماری تیروئید نداشتند، بررسی شدند. پس از انجام مطالعه های ظاهری، غده ها برای بررسی پاتولوژیک در فرمالین 5% به مدت 72 ساعت نگهداری و سپس 3 تا 6 مقطع از هر غده تهیه گردید. در مرحله ی بعد، مقاطع تهیه شده از نظر ضایعه های پاتولوژیک توسط دو پاتولوژیست زیر میکروسکوپ بررسی شدند.

    یافته ها

    از 202 نمونه ی تیروئید (159 مرد و 43 زن)، 131 مورد (85/64%) سالم بودند و در 41 مورد (3/20%) گواتر ندولار و منتشر، 10 مورد (95/4%) تیروئیدیت هاشیموتو، 12 مورد تیروئیدیت لنفوسیتیک (94/5%)، 3 مورد (48/1%) آدنوم فولیکولار و 12 مورد (94/5%) سرطان پاپیلاری مشاهده شد. 26 نمونه دارای گره های کوچک تر یا مساوی یک سانتی متر بودند و از این تعداد 7 مورد Occult papillary carcinoma (papillary micro carcinoma) بودند که اختلاف شیوع آن در مردان و زنان معنی دار بود (05/0P<).

    نتیجه گیری

    غده ی تیروئید سالم از نظر بالینی می تواند در صورت انجام مطالعه ی میکروسکوپی تظاهرات مهم پاتولوژیک داشته باشد. با توجه به شیوع بالای بدخیمی و سرطان مخفی در شهرستان اصفهان نسبت به سایر نقاط جهان، باید به کوچک ترین یافته در معاینه ی بالینی توجه بیشتری شود.

  • آزاده متقی، ابوالقاسم جزایری، بنفشه گلستان، مرضیه نجومی، محمد افتخاری صفحه 221
    مقدمه
    تغذیه ی صحیح برای رشد، نمو و نگهداری اسکلت بدن و سلامت استخوان لازم و ضروری است. مواد مغذی مصرفی می توانند بر لپتین و آدیپونکتین سرم و توده ی استخوان تاثیر بگذارند. این مطالعه با هدف کلی تعیین ارتباط لپتین و آدیپونکتین سرم و توده ی استخوان با وضعیت دریافت انرژی و مواد مغذی در زنان یائسه ی 60-40 ساله انجام شد.
    مواد و روش ها
    مطالعه ی مقطعی حاضر روی 85 زن یائسه ی 60-40 ساله انجام شد. نمونه های خون ناشتا برای تعیین غلظت لپتین و آدیپونکتین سرم گرفته شد و تراکم استخوان به روش DXA در دو ناحیه ی L2-4 و گردن فمور اندازه گیری شد. دریافت های غذایی توسط پرسشنامه ی بسامد خوراک ثبت و توسط نرم افزار FP2 تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    لپتین سرم با انرژی، پروتئین و منیزیم دریافتی ارتباط منفی و با کربوهیدرات ارتباط مثبت داشت. بین آدیپونکتین سرم و انرژی و کربوهیدرات ارتباط مثبت دیده شد. بین تراکم ماده ی معدنی استخوان (BMD) گردن فمور با انرژی و کربوهیدرات ارتباط منفی و با کلسیم ارتباط مثبت و بین تراکم ماده ی معدنی استخوان ستون فقرات و روی (Zn) ارتباط مستقیم و معنی دار یافت شد.
    نتیجه گیری
    افزایش مصرف کربوهیدرات و کاهش مصرف پروتثین باعث بالا رفتن لپتین می شود و مصرف کلسیم و روی می تواند تاثیر محافظتی بر استخوان داشته باشد.
    کلیدواژگان: لپتین، آدیپونکتین، توده ی استخوان، مواد مغذی
  • نصرت الله ضرغامی، قربان محمدزاده، صالح زاهدی اصل، فرها حسین پناه صفحه 227
    مقدمه
    چاقی با تعدادی از بیماری های متابولیک و اختلال های غدد درون ریز ارتباط دارد. لپتین پپتیدی است که به طور قوی با آدیپوزیته ی بدن در ارتباط است و شاخص بالقوه ای برای چاقی و مشکلات ناشی از آن است. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط سطح سرمی لپتین با عوامل آنتروپومتریک و هورمونی در زنان با درجه های مختلف چاقی بود.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه ی مقطعی، 38 نفر با نمایه ی توده ی بدن 9/24-5/18 به عنوان گروه با وزن طبیعی، 35 نفر با نمایه ی توده ی بدن 9/29-9/24 گروه دارای اضافه وزن، 37 نفر با نمایه ی توده ی بدن 9/34-9/29 به عنوان چاق درجه ی یک و 34 نفر با نمایه ی توده ی بدن 9/39-9/34 کیلوگرم بر متر مربع به عنوان چاق درجه ی دو بررسی شدند. نمایه ی توده ی بدن از تقسیم وزن (کیلوگرم) بر قد (متر مربع) محاسبه شد. سطوح سرمی لپتین، انسولین، کورتیزول و دهیدرواپی آندروسترون سولفات با روش ایمونواسی اندازه گیری شد.
    یافته ها
    افزایش چشمگیر غلظت سرمی لپتین با افزایش درجه ی چاقی مرتبط بود و متناسب با آن، غلظت سرمی انسولین نیز افزایش داشت. همبستگی مستقیم و معنی داری بین غلظت سرمی لپتین و میانگین نمایه ی توده ی بدن مشاهده شد (001/0>p و 736/0= r). همبستگی مستقیم و معنی داری بین غلظت دهیدرواپی آندروسترون سولفات و کورتیزول (237/0=r و 05/0>p) مشاهده شد. همبستگی منفی و معنی داری بین غلظت دهیدرواپی آندروسترون سولفات و سن وجود داشت (001/0> p و314/0 - = r). همبستگی منفی و معنی داری بین لپتین و انسولین با (05/0>p و 566/0-=r) در گروه چاق درجه ی 2 مشاهده شد. همبستگی بین کورتیزول و دهیدرواپی آندروسترون سولفات در گروه دارای اضافه وزن نیز (610/0=r، 001/0>p) معنی دار بود.
    نتیجه گیری
    غلظت سرمی لپتین با افزایش درجه ی چاقی افزایش می یابد و به طور قوی با نمایه ی توده ی بدن ارتباط دارد هم چنین غلظت های سرمی انسولین و کورتیزول متناسب با افزایش لپتین افزایش می یابند.
    کلیدواژگان: چاقی، نمایه ی توده ی بدن، لپتین، انسولین، دهیدرواپی آندروسترون سولفات، کورتیزول
  • امرالله شریفی، رضا امانی، ندا حمیدی پور صفحه 235
    مقدمه
    چاقی و اضافه وزن زمینه ساز بسیاری از بیماری های مزمن هستند. با توجه به آمار رو به افزایش چاقی در افراد کم تحرک به ویژه کارکنان اداره ها، بررسی شیوع چاقی و ارتباط آن با شیوه ی زندگی جایگاه کلیدی در یافتن راه حل های مناسب دارد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه 110 مرد شاغل در قسمت اداری سازمان مرکزی دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز پرسشنامه هایی را شامل برخی جنبه های شیوه ی زندگی و شاخص های تن سنجی تکمیل کردند. متغیرهای تحقیق شامل نمایه ی توده ی بدن (BMI)، درصد چربی بدن، الگوی فعالیت بدنی، استعمال دخانیات و مصرف دارو بود. اندازه گیری چربی بدن با روش امپدانس بیوالکتریکی انجام شد.
    یافته ها
    در این مطالعه میانگین سن افراد بررسی شده، 8/7±40 بود. 26% دارای اضافه وزن و 52% چاق بودند. فعالیت افراد در گروه های خیلی سبک، سبک، متوسط و سنگین به ترتیب 28%، 34%، 37% و 1% به دست آمد. بین سطح فعالیت بدنی با BMI، درصد چربی بدن و اندازه ی دور کمر ارتباط معکوس معنی دار وجود داشت (r پیرسون به ترتیب 31/0-، 32/0-، 34/0- و 001/0p<). از کل افراد مورد بررسی، 95% با وسیله ی نقلیه ی شخصی یا عمومی در محل کار حاضر می شدند که بین نحوه ی حضور در محل کار، BMI و درصد چربی بدن ارتباط معنی داری وجود داشت (001/0p<). با افزایش سن افراد، BMI و درصد چربی بدن افزایش معنی داری پیدا کرد (05/0=r، 001/0p<). ارتباط معنی داری بین BMI با قومیت، سطح تحصیلات، کشیدن سیگار، مصرف قهوه و چای، طول ساعات کاری، ساعات خواب، مصرف دارو و مصرف صبحانه در جمعیت مورد مطالعه به دست نیامد.
    نتیجه گیری
    با توجه به این که با کاهش سطح فعالیت بدنی و افزایش سن، BMI و درصد چربی بدن افزایش می یابد و با توجه به شیوع بالای چاقی در کارکنان دانشگاه توصیه می شود کارکنان نسبت به میزان انرژی دریافتی روزانه ی خود توجه بیشتری داشته، برنامه ی فعالیت منظمی برای خود تنظیم نمایند.
    کلیدواژگان: چاقی، درصد چربی بدن، سطح فعالیت، کارکنان دانشگاه، شیوه ی زندگی
  • مریم نورشاهی، فریبرز هوانلو، احمد اربابی صفحه 241
    مقدمه
    هدف از مطالعه ی حاضر بررسی اثر 8 هفته ورزش صبحگاهی بر ایمونوگلوبولین A بزاقی (S-IgA) و کورتیزول سرم و رابطه ی بین آنها در افراد میانسال بود.
    مواد و روش ها
    30 مرد غیر فعال سالم 30 تا 50 ساله (با میانگین قد 06/175 سانتی متر و وزن 43/77 کیلوگرم) به طور تصادفی انتخاب و به دو گروه آزمون و شاهد تقسیم شدند. گروه آزمون به مدت 8 هفته و هفته ای 3 جلسه در ساعت 6 صبح ورزش صبحگاهی را با شدت 75 درصد ضربان قلب بیشینه اجرا کردند و گروه شاهد فعالیت عادی روزمره ی خود را انجام دادند. نمونه های خون و بزاق (کورتیزول سرم و s-IgA) به صورت ناشتا در روز قبل از ورزش و در روز ورزش پس از پایان برنامه ی تمرینی در زمانی یکسان (9 صبح) جمع آوری شدند. اطلاعات و داده های به دست آمده با استفاده از روش های آماری تی مستقل و همبستگی پیرسون تجزیه و تحلیل شدند. سطح معنی داری برای رد یا قبول فرضیه ها 05/0P< در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    یک دوره ی 8 هفته ای ورزش صبحگاهی موجب افزایش معنی دار در غلظت IgA بزاقی گروه آزمون شد (05/0p<) در حالی که تغییری در گروه شاهد به وجود نیامد. هیچ گونه تغییری در سطح کورتیزول پلاسمای خون آزمودنی های دو گروه مشاهده نشد. بین غلظت IgA بزاق و کورتیزول سرم همبستگی معنی داری مشاهده نشد (011/0=r).
    نتیجه گیری
    هشت هفته ورزش منظم با شدت متوسط در صبح می تواند موجب بهبود برخی از شاخص های دستگاه ایمنی مخاطی s-IgA) (در افراد میانسال شود.
    کلیدواژگان: ورزش صبحگاهی، ایمونوگلوبولین (آنتی بادی) A بزاقی، کورتیزول سرم
  • فاطمه سادات امیری، رضا امانی، بهرام رشیدخانی، ناهید خواجه موگهی صفحه 248
    مقدمه
    حذف صبحانه موجب افت عملکرد شناختی می‎شود اما همه ی مطالعه ها اثر مثبت مصرف صبحانه را بر عملکرد شناختی نشان نداده اند. تفاوت در نوع صبحانه می تواند دلیل یافته های متناقض در مطالعه ها باشد. با این وجود، مطالعه ای که اثر نوع صبحانه را بر عملکرد شناختی در ایران بررسی کرده باشد، وجود ندارد. بنابراین این مطالعه به منظور بررسی تاثیر دو نوع صبحانه معمول ایرانی (پرکربوهیدرات و پر پروتئین) بر عملکرد شناختی کودکان دبستانی طراحی شده است.
    مواد و روش ها
    51 کودک خوب تغذیه شده ی 11 -9 ساله (24 پسر و 27 دختر) در مطالعه ی حاضر شرکت کردند. کودکان در این طرح کارآزمایی کنترل شده ی تصادفی متقاطع، سه روز به فاصله ی یک هفته یکی از دو نوع صبحانه را مصرف کرده یا به عنوان شاهد، ناشتا باقی ما‎ندند. دو نوع صبحانه عبارت بودند از صبحانه ی پر کربوهیدرات (60%) و صبحانه ی پر پروتئین (25%) که انرژی و چربی یکسان داشتند اما از نظر محتوای کربوهیدرات و پروتئین متفاوت بودند. عملکرد شناختی آن ها قبل از صبحانه و 30 و 120 دقیقه بعد از صرف صبحانه به وسیله آزمون های استاندارد شده ی مؤسسه ی CDR بریتانیا با استفاده از رایانه ارزیابی شد. همه ی یافته ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS ویرایش 15 پردازش شدند و با قبول سطح معنی داری 05/0>P مورد قضاوت آماری قرار گرفتند.
    یافته ها
    در پی هر سه الگو (مصرف صبحانه ی پر کربوهیدرات، مصرف صبحانه ی پر پروتئین و عدم مصرف صبحانه) تغییر بارزی در عملکرد شناختی هر دو جنس مشاهده نشد و تفاوت معنی داری بین سه گروه در بیشتر آزمون های شناختی وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    یافته های این مطالعه اثر نوع صبحانه را بر حافظه ی کودکان خوب تغذیه شده نشان نداد و تحقیقات بیشتری لازم است تا تفاوت انواع مختلف صبحانه را بر حیطه های مختلف عملکرد شناختی نشان دهد. هم چنین کمیت و کیفیت صبحانه به دلیل تاثیر بر خلق، دو عامل مهمی هستند که روی ارتباط صبحانه و عملکرد شناختی اثر می گذارند و باید در کنار آن مورد سنجش قرار گیرند.
    کلیدواژگان: نوع صبحانه، عملکرد شناختی، حافظه، کودکان دبستانی
  • عباسعلی وفایی، علی یزدانی، علی رشیدی پور صفحه 257
    مقدمه
    شواهد زیادی نشان می دهند که هیپوکامپ و فعالیت گیرنده های گلوکوکورتیکوئیدی در این ناحیه در فرایند یادگیری و حافظه ی هیجانی ضروری است. هم چنین برخی مطالعه ها پیشنهاد کرده اند که احتمالا گلوکوکورتیکوئید ها تاثیر خود را از طریق دخالت در فرایند سنتز پروتئین در هیپوکمپ اعمال می کنند. هدف این مطالعه تعیین نقش تزریق آنیزومایسین (به عنوان مهارکننده ی فرایند سنتز پروتئین) به درون ناحیه ی خلفی هیپوکامپ بر تاثیر تعدیلی دگزامتازون در تثبیت حافظه ی موش صحرایی در مدل یادگیری احترازی غیرفعال بود.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه 90 سر موش نر نژاد ویستار با وزن 250 تا 300 گرم استفاده شدند. ابتدا به صورت دوطرفه روی ناحیه ی هیپوکامپ موش ها کانول راهنما قرار داده شد. یک هفته بعد، موش در مدل یادگیری احترازی غیرفعال آموزش داده شد. در آزمایش1 بلافاصله بعد از آموزش داروی دگزامتازون (1/0، 5/0، 1 و 3 میلی گرم) به صورت داخل صفاقی و همزمان، حلال دارو در ناحیه ی خلفی هیپوکامپ تزریق شد. در آزمایش 2 بلافاصله بعد از آموزش، داروی دگزامتازون به میزان 1 میلی گرم به صورت داخل صفاقی (بهترین دوز) و همزمان 5/0 و 1 میکروگرم در میکرولیتر آنیزومایسین به درون هیپوکامپ تزریق شد. 48 ساعت بعد، میزان آموخته های حیوان با ملاک های مدت زمان تاخیر قبل از اولین ورود به ناحیه ی تاریک و کل زمان طی شده در ناحیه ی روشن، طی 10 دقیقه ارزیابی شد و با گروه شاهد مقایسه شدند.
    یافته ها
    تزریق دگزامتازون بلافاصله بعد از آموزش وابسته به دوز موجب تقویت تثبیت حافظه می شود (01/0P<). از طرفی تزریق همزمان آنیزومایسین به داخل هیپوکامپ موجب تعدیل تاثیر دگزامتازون می شود (01/0P<).
    نتیجه گیری
    گلوکوکورتیکوئیدها نقش مهمی در روند تثبیت یادگیری های هیجانی دارند و احتمالا یکی از سازوکارهای مداخله گر فرایند سنتز پروتئین داخل سلولی در ناحیه ی خلفی هیپوکمپ هستند.
    کلیدواژگان: هیپوکامپ، یادگیری و حافظه، دگزامتازون، آنیزومایسین، موش صحرایی
  • شکوفه بنکداران، محمد جواد مجاهدی، فرزانه شریفی پور، حسین آیت اللهی، محمد شاکری صفحه 265
    مقدمه
    اختلال تحمل گلوکز و مقاومت به انسولین از عواقب شناخته شده در نارسایی مزمن کلیوی است. اگرچه انجام همودیالیز های مداوم باعث بهبود آشکاری در اختلال متابولیسم گلوکز ناشی از اورمی می شود ولی این اختلال کاملا به حالت طبیعی بر نمی گردد. به نظر می رسد کاهش ویتامین D و هیپرپاراتیروئیدی ثانویه در اختلال تحمل گلوکز و مقاومت به انسولین بیماران دخیل باشد. از طرفی مطالعه های جدید بر نقش ویتامین D فعال در عملکرد درون ریز پانکراس تاکید دارند. این مطالعه با هدف بررسی اثر درمانی کلسی تریول خوراکی (ویتامین D فعال) در میزان تحمل گلوکز و مقاومت به انسولین و هم چنین میزان عملکرد سلول بتای پانکراس طراحی شد.
    مواد و روش ها
    مطالعه در 65 بیمار همودیالیزی انجام شد. از این بیماران بر اساس معیارهای ورود و خروج، 27 بیمار انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. 13 بیمار با کلسی تریول خوراکی (5/0 میکروگرم در روز) به مدت 8 هفته درمان شدند و 14 بیمار اورمیک همودیالیزی طی این 8 هفته به عنوان گروه شاهد پلاسبو دریافت کردند. در تمام افراد گلوکز پلاسمای ناشتا، انسولین ناشتا، لیپید ها، کلسیم، فسفر، HbA1c و PTH قبل و بعد از 8 هفته اندازه گیری شد. مقاومت به انسولین با روش HOMA-IR و عملکرد سلول بتا با HOMA SEC در تمام بیماران محاسبه و یافته های قبل و بعد از درمان با هم مقایسه شدند.
    یافته ها
    در گروه درمان شده با کلسی تریول، کاهش در میزان HbA1C (0/0=p)، HOMA–IR(035/0=p)، کلسترول تام (037/0=p) و تری گلیسیرید (036/0=p) و افزایش در میزان کلسیم (014/0=p) از نظر آماری معنی دار بود ولی تغییر در سایر متغیر ها از نظر آماری معنی دار نبود. در گروه کنترل افزایش واضحی در سطح قند خون ناشتا (002/0=p) HbA1C، (004/0=p) و HOMA IR (036/0=p) و کاهش قابل ملاحظه ای در عملکرد سلول بتا (032/0=p) پس از گذشت هشت هفته ملاحظه شد. تغییر در سایر متغیر ها از نظر آماری معنی دار نبود.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد ویتامین D فعال باعث بهبود متابولیسم کربوهیدرات ها بیشتر از طریق اثر بر بهبود مقاومت به انسولین در بیماران همودیالیزی می شود.
    کلیدواژگان: دیابت نوع 2، کلسی تریول، ویتامین D، اورمی، عملکرد سلول بتا، نمایه ی مقاومت به انسولین (HOMA، IR)
  • مرتضی تقوی، صدیقه فاطمی صفحه 273
    مقدمه
    اگرچه وجود هیپرپرولاکتینمی در زنانی که با علایم بالینی یا آزمایشگاهی هیپرآندروژنیسم٬ اختلال های قاعدگی و تخمدان های کیستیک در سونوگرافی مراجعه می کنند می تواند رد کننده ی تشخیص سندرم تخمدان پلی کیستیک باشد، هیپرپرولاکتینمی در زنان دارای علایم هیپرآندروژنیسم شایع است. ماکروپرولاکتینمی می تواند عامل هیپرپرولاکتینمی در تعداد زیادی از موارد هیپرپرولاکتینمی از جمله زنان دارای علایم هیپرآندروژنیسم باشد و منجر به اقدام های غیرضروری تشخیصی درمانی، و رد اشتباه سندرم تخمدان پلی کیستیک شود. هدف از این مطالعه بررسی ماکروپرولاکتینمی در زنان مبتلا به علایم هیپرآندروژنیسم و هیپرپرولاکتینمی به طور همزمان بود.
    مواد و روش ها
    در 200 زن 14 تا 40 ساله ی دارای علایم هیپرآندروژنیسم که در سال های 85-1383 به درمانگاه غدد بیمارستان قائم مراجعه کرده بودند، سطح پرولاکتین سرم اندازه گیری شد. در صورت تایید وجود هیپرپرولاکتینمی قابل ملاحظه (پرولاکتین بیشتر از 35 میکروگرم در لیتر) سرم بیماران با آزمون رسوب با پلی اتیلن گلیکول برای ماکروپرولاکتینمی بررسی شد.
    یافته ها
    38 (19%) بیمار افزایش سطح پرولاکتین داشتند که در 9 نفر این افزایش قابل ملاحظه بود. ماکروپرولاکتینمی در 5 بیمار تشخیص داده شد و در این بیماران تشخیص سندرم تخمدان پلی کیستیک نیز گذاشته شد. در 4 بیمار باقیمانده، هیپرپرولاکتینمی از نوع واقعی بود.
    نتیجه گیری
    برای جلوگیری از رد غلط سندرم تخمدان پلی کیستیک و انجام اقدام های تشخیصی و درمانی گران و غیر ضروری و مصرف نامناسب آگونیست های دوپامینرژیک لازم است در زنانی که با علایم هیپرآندروژنیسم و هیپرپرولاکتینمی توام مراجعه می کنند، ابتدا ماکروپرولاکتینمی رد شود.
    کلیدواژگان: ماکروپرولاکتینمی، هیپرپرولاکتینمی، هیپرآندروژنیسم، آزمون رسوبی با پلی اتیلن گلیکول
  • مهرداد کلاته جاری، محمدباقر سهرابی، احمد خسروی، پونه ذوالفقاری صفحه 277
    مقدمه
    دیابت یکی از شایع ترین بیماری های مزمن غیرواگیر است که شیوع بالایی دارد. با توجه به زمینه ی ژنتیک این بیماری، ابتلا به آن اجتناب ناپذیر است اما می توان با پایش دقیق قند خون از بروز عوارض آن پیشگیری نمود. با توجه به کاربرد سریع، آسان، کم هزینه و عمومی گلوکومتر، بر آن شدیم تا میزان دقت و هم خوانی یافته های حاصل از این دستگاه را با روش آزمایشگاهی متعارف سنجش قند خون مقایسه کنیم.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه 402 بیمار مراجعه کننده به آزمایشگاه بیمارستان امام حسین (ع) شاهرود در سال 1385 به روش ساده و به طور داوطلبانه انتخاب و پس از انجام آزمایش های خون (FBS و HCT) در آزمایشگاه، توسط لانست مخصوص دستگاه گلوکومتر برای دو دستگاه گلوکومترگلوکومن و پرستیک خون مویرگی گرفته شد. سپس توسط نوار مخصوص این دستگاه ها سنجش قند انجام شد و یافته های حاصل توسط آزمون های آماری مربوط مانند میانگین ± انحراف معیار، همبستگی پیرسون، ارزش اخباری مثبت و منفی و نمودارهای بلند و آلتمن مقایسه شد.
    یافته ها
    از 402 بیمار مورد بررسی 230 نفر (2/57%) مرد و 172 نفر (8/42%) زن بودند 65 نفر (2/16%) سابقه ی دیابت داشتند. میانگین سن شرکت کنندگان 9/14±2/40 سال (با دامنه ی 70-3 سال)، میانگین نمایه ی توده ی بدن بیماران 2/3±4/24 کیلوگرم بر متر مربع و میانگین هماتوکریت آن ها 1/4±4/45 درصد بود. میانگین اندازه قند در دستگاه گلوکومتر گلوکومن، گلوکومتر پرستیک و روش متعارف آزمایشگاه به ترتیب 2/45± 0/128، 9/45 ± 4/127 و 2/43 ± 3/125 گزارش گردید. پاسخ دو دستگاه گلوکومتر گلوکومن و پرستیک با توجه به هماتوکریت اختلاف داشته و با افزایش هماتوکریت به محدوده بالاتر از نرمال میزان حساسیت هر دو دستگاه افزایش و ویژگی هر دو دستگاه به ترتیب به 7/64% و 7/64% کاهش یافت که در دستگاه پرستیک اختلاف مشاهده شده معنی دار بود. دو دستگاه گلوکومتر گلوگومن و گلوکومتر پرستیک با روش استاندارد اختلاف نداشتند و یافته های قند خون آنها با یکدیگر مشابه بود.
    نتیجه گیری
    استفاده از گلوکومتر گلوکومن و گلوکومتر پرستیک با رعایت اصول استاندارد نمونه گیری برای سنجش قند خون از کارایی مناسبی برخوردار است.
    کلیدواژگان: گلوکومتر، قند خون مویرگی، قند خون وریدی، روش آزمایشگاهی استاندارد، دیابت قندی
|
  • Dr. F. Azizi, H. Delshad, L. Mehran, P. Mirmiran, R. Sheikholeslam, M. Naghavi, A. Ordokhani, M. Hedayati, M. Padyab Page 191
    Introduction
    Two years after legislation of salt iodization of 40 parts per million (ppm) in 1994, goiter was still endemic and urinary iodine concentration (UIC) remained elevated in many provinces of Iran. Goiter prevalence and UIC were compared two and seven years after sustained consumption of uniformly iodized salt by Iranian households.
    Material And Methods
    From December 2000 to June 2001, schoolchildren (7-10 yr) of all provinces were randomly selected by cluster sampling their goiter rate, UIC, and household salt iodine levels were compared to similar data collected in 1996. Factory salt iodine produced in 2001 was also compared to that of 1996. Ultrasonographically determined thyroid volumes of 7-10 yr old children were compared in 2001 to thoese of 1999.
    Results
    Total, grade 1, and grade 2 goiters were 13.9 vs. 53.8%, 11.0% vs. 44.8%, and 2.9% vs. 9.0%, in 2001 (n=33600) vs. 1996 (n=36178), respectively (p<0.0001). Median (range) UIC in 2001 (n=3329) was 165 (18-410) µg/L and in 1996 (n=2917) was 205 (10-2300) µg/L (P<0.0001). Means for iodine salt content were 32.7±10.1 and 33.0±10.2 (P=0.79) in households and 33.2±13.4 and 33.8±13.2 (P=0.67) in factories, in 2001 and 1996, respectively. Only 7-yr-old children in 2001 (the only group with probably no history of iodine deficiency) showed significantly smaller thyroid volumes compared to those in 1999.
    Conclusion
    After seven years of optimized iodized-salt supplementation in Iran, adequate UIC values and marked reduction in goiter rate have been achieved.
    Keywords: Thyroid, Goiter, Urinary iodine, Iodized salt, Ultrasonography, Iran
  • A. Azizi, F. Amirian, M. Amirian Page 205
    Introduction
    Despite substitution of iodized salt for common salt since 1996 in Iran, goiter prevalence has not decreased, as expected, in poor districts. Maintaining iodine salt and its addition to the meal at the time of cooking are considered as the main reasons for goiter prevalence. The purpose of this study is to investigate the effects of knowledge, attitude and practice of married women being educated in medical community-oriented era of Kermanshah city on the consuming of iodized salt in 2004.
    Material And Methods
    According to census data collected and documented in 1999, 400 families were chosen randomly to be visited and observed on their consumption and maintenance of iodized salt. The woman or the person in charge of cooking was also asked to complete the questionnaire of knowledge, attitude and practice.
    Results
    Of the women, questioned aged 32.91±7.5 years, 28% were under 29 years old, 34.8% 30-34, and 37.3% were over 35 years old 50.5% were illiterate, 18.3% high school educated and 31.3% university educated. The reports showed knowledge rate at 48.3% (weak), attitude 55.9% (mediocre) and function 83.8% (mediocre). Although Chi Square Test was not significant enough to review the relation between women’s function, awareness, attitude and education as well as the relation between function, attitude and age, the relation of attitude and age was meaningful.
    Conclusion
    Considering the lack women’s awareness regarding regular maintaining and consumption of iodized salt in Kermanshah city and the role of media, it is vital to educate people via media.
    Keywords: Iodized salt, Knowledge, Attitude, Practice, Kermanshah
  • Dr. E. Esfandiary, A. Rabiei, A. Sobhan Ardekani, M. Raeisifard, S. Ahmadian Moghaddam, M. Ramezanzadeh Yazdi, S.M. Mousavi, H. Mahdinezhad Gorgi, S. Haghighi, S. Hovsepian Page 211
    Introduction

    Considering the influence of geographical, genetic and ethnic factors on the prevalence of thyroid pathological lesions, this study was performed to assess the prevalence of pathological lesions in thyroid autopsic samples obtained from adult cadavers of Isfahan Forensic Medical Center.

    Material And Methods

    In this study, 202 thyroid glands from cadavers with no evidence of thyroid diseases, removed during autopsies at Isfahan Forensic Medicine Center, were analyzed. After gross studies, thyroid glands were fixed in 5% formalin for 72 hrs, and then 3-6 sections were obtaind from each gland. Tissue sections were microscopically studied by two pathologists for histopathological lesions.

    Results

    Among 202 thyroid glands (removed from 159 males and 43 famales), 131(64.85%) were histopathologically normal, and goiter (nodular, and diffuse), Hashimoto's thyroiditis, lymphocytic thyroiditis, follicular adenoma and papillary carcinoma were observed in 41 (20.3%), 10 (4.95%), 12 (5.94%), 2 (1.49%) and 12 (5.94%) of the thyroid glands, respectively. Twenty-six glands (12.23%) had nodules sized ≤ 1cm, which included 7 cases of occult papillary carcinoma (papillary micro carcinoma) and the prevalence was significantly different by sex (P<0.05).

    Conclusion

    Clinically-normal thyroid glands may contain major pathological lesions when they are microscopically studied. Considering the high prevalence of thyroid malignancy and occult carcinoma in Isfahan County compared to other parts of the world, more attention should be paid even to the minor findings during clinical examination of thyroid gland.

    Keywords: Autopsy, Thyroid, Goiter, Thyroididtis, Nodule, Carcinoma
  • A. Motaghi, Dr. A. Jazayery Page 221
    Introduction
    Adequate nutrition is crucial for growth and maintenance of the body skeleton health. Nutrients consumed affect leptin and adiponectin levels and bone mass. This study was done to determe the relationship between serum leptin, adiponectin and bone mass with energy intake and nutrients in postmenopausal women, 40-60 years old.
    Material And Methods
    The present cross-sectional study was done on 85 postmenopausal women, aged 40-60 years. Samples of fasting blood were taken to determine concentrations of leptin and adiponectin of serum and bone mineral density was measured by the DXA method in the two areas of L2-4 and the femoral neck. Food intake was documented using questionnaires including frequency of food and was analyzed by FP2 Software.
    Results
    Leptin had a negative relationship with energy intake, protein and magnesium and a positive relationship with carbohydrate there was a positive relationship between adiponectin and energy and carbohydrate. BMD of femur had a negative relationship with energy and carbohydrate, while it had positive relationship with calcium, and there was direct and significant relationship between BMD of the spine and zinc.
    Conclusion
    Increase in consumption of carbohydrate and decrease in consumption of protein lead to increase in leptin. Consumption of calcium and zinc can have a protective effect on bones.
  • Dr. N. Zarghami, Dr. Gh. Mohamadzadeh, Dr. S. Zahedi Asl, Dr. F. Hosseinpanah Page 227
    Introduction
    Obesity is associated with a number of endocrine and metabolic abnormalities. Leptin is a peptide that is strongly correlated with adiposity and is a potential determinant of obesity and its complications. The aim of this study was to evaluate the relationship between serum leptin levels with anthropometric and hormonal factors in healthy women with different grades of obesity.
    Material And Methods
    This cross- sectional study enrolled 38 women with BMI ranging between 18.9-24.9, as the normal weight group, 35 women with BMI 24.9-29.9, as overweight, 37 women with 29.9-34.9, as obese grade I and 34 women with BMI 34.9-39.9, as obese grade II. Body Mass Index was defined as the weight in kilograms divided by the square of the height in meters. Serum levels of dehydroepiandrosterone sulfate, insulin, cortisol and Leptin were measured by commercially available enzyme immunoassay kits.
    Results
    There was a dramatic, continuous increase in serum leptin concentration when the degree of obesity was increased and concordance was seen with serum insulin concentrations. There was a direct and significant correlation between serum leptin concentration and BMI in obese subjects(r= 0.736, P< 0.001). We found significant correlation between dehydroepiandrosterone sulfate concentrations and cortisol (r= 0.237, P< 0.05). There was a significant negative correlation between leptin and insulin in grade 2 obese subjects(r= - 0.566, p< 0.05). and a significant positive correlation between cortisol and dehydroepiandrosterone sulfate in grade 2 obese subjects (r=0.610, P<0.001).
    Conclusion
    Serum leptin levels continuously rose with increasing degrees of obesity and serum leptin concentrations were strongly correlated with BMI. Concentrations of insulin and cortisol increase with increasing serum leptin levels.
    Keywords: Obesity, BMI, Leptin, Insulin, DHEA, S, Cortisol
  • Amrolah Sharifi, Reza Amani, Neda Hamidi Pour Page 235
    Introduction
    Obesity and overweight are major underlying factors for many chronic diseases. Considering the increasing obesity among people with low levels of physical activity especially administrative personnel, assessing obesity prevalence and its relationship to lifestyle patterns in sedentary jobs plays a key role in finding appropriate solutions for this problem.
    Material And Methods
    All male personnel working in administrative posts at Jondi-Shapour University of Medical Sciences filled out questionnaires on some aspects of their lifestyles their anthropometric data were also obtained. Study variables were body mass index (BMI), body fat percent (BFP), physical activity patterns, smoking and drug usage. Body fat percentage was measured by the BIA method using on Omron BF-300 analyzer. Statistical data were analyzed by ANOVA, t-and Pearson coefficient tests using SPSS version 11.5.
    Results
    Prevalences of overweight and obesity among male personnel were 26 and 52 percent, respectively. Seventy-one percent reported no exercise in their daily activity. A significant reverse relationship was found between physical activity and BMI, BFP and waist circumference (r = -0.31, -0.32, - 0.34, respectively, P<0.001). Ninety-five percent used to go to work driving their own vehicles or using public transportation. There was a significant relationship between the ways they attend their work, BMI, and BFP. BMI and BFP were significantly higher among older subjects. No significant relationship was found between subjects’ BMI and their ethnicity, education levels, smoking habits, drinking tea and coffee, working period, having breakfast and drug usage.
    Conclusion
    Considering the association between low physical activities and high BMI and BFP, it is suggested that university personnel should be made aware of their daily calorie intakes and need to arrange a regular plan for their physical activity.
    Keywords: Obesity, Body fat percent, Lifestyle, Administrative personnel
  • M. Nourshahi, F. Hovanloo, A. Arbabi Page 241
    Introduction
    The purpose of this study was to determine changes in salivary immunoglobulin A concentrations (S-IgA) & cortisol levels and any relationship between them, in adults after eight weeks of moderately intense exercise in the morning.
    Material And Methods
    Thirty, healthy, adult men (aged 30-50 years) having a sedentary lifestyles, were randomly selected and assigned to either the control or the exercise group their exercise program consisted of three sessions a week, for eight weeks. Each subject performed exercise at 06:00 a.m at 75% of maximum heart rate during the study, while controls continued their normal life style. Changes in fasting S-IgA concentrations and cortisol serum levels were monitored at the beginning and end of exercise at (0900) a.m following every session. Analysis of data was performed, using t-student test for comparing means of pre and post test. Pearsons correlation was used to determine any relationship between S-IgA concentration with cortisol concentration. The level of significance was chosen at P≤0/05.
    Results
    Results indicated significant changes in S-IgA concentrations in the pre and post exercise evaluations for the experimental group, while these remained unchanged in the control group. No significant differences were observed in serum cortisol levels, between experimental and control groups, without any relationship with salivary cortisol.
    Conclusion
    Regular moderate exercise in the morning seems to enhance some factors of mucosal immune function in adults, which, in turn may contribute a decrease risk of infection.
    Keywords: Moderate morning Exercise, Salivary Immunoglobulin A, Cortisol Serum
  • A.A. Vafaei, A. Yazdani, A. Rashidy, Pour Page 257
    Introduction
    Evidence indicates that hipppocampus and activation of glucocorticoid receptors in this area are necessary for emotional learning and memory processes also some studies suggest that glucocorticoid’s effects probably involve with processes of protein synthysis in the hippocmapus. The aim of this study was to determine the role of intrahippocampal microinjections of anisomycin [(ANS) as a protein synthysis inhibitor)] on dexamethasone-induced modulation of memory consolidation in the passive avoidance learning (PAL) task in rats.
    Material And Methods
    In this study, 90 male Wistar rats (250–300 gr) were surgically implanted bilaterally with cannulae aimed at the dorsal hippocampus (DH) were trained in PAL task. In experiment 1. Dexamethasone (0.1, 0.5, 1 and 3 mg/kg IP) was injected immediately after training and vehicle injected into DH. In experiment 2. Anisomycin (0.5, 1 µg/µl/side) or vehicle were injected bilaterally into the DH followed immediately by IP injection of Dexamethasone (1 mg/kg) or vehicle. Two days after training, retention tests were done and step-through latency (STL) and total time spent in light chamber (TLC) of apparatus were recorded during 10 min and compared with controls.
    Results
    Data indicated that injection of Dexamethasone immediatly after training enhanced memory consolidation (P<0.01) and this effect was blocked by injection of ANS in to the DH (P<0.01).
    Conclusion
    The findings above showed that glucocorticoids play on important role in consolidation of emotional learning and probably in processes of protein synthesis in the hippocampus may play an important role in mediating these effects.
    Keywords: Hippocampus, Passive avoidance learning, Memory consolidation, Dexamethasone, Anisomycin, Rat